مسئولیت 100 درصد
مسئولیت شخصی
همه ی ما مردان و زنان خود ساخته ای هستم ، ولی فقط آدم های موفق هستند که از امتیاز این صفت برخوردار می شوند . در هجده سالگی در یک سمینار با با واژهه ی « مسئولیت شخصی» آشنا شدم و این مفهوم ، زندگی ام را کامل عوض کرد. حتا اگر شما از بقیه ی مطالب این کتاب استفاده نکنید و فقط روی این مفهوم متمرکز شوید و آن را تمرین کنید ، در مدت دو تا سه سال تغییرات خیلی بزرگی در زندگی تان اتفاق خواهد افتاد و دوستان و خانواده تان به ستی «شخصیت قدیمی تان » را به یاد می آورند.
در آن سمینار ، سخنران از حاضران پرسید: « در یک رابطه ی عاشقانه ، شما چند درصد مسئول هستید؟» من که یک نوجوان بودم فکر می کردم در مورد عشق واقعی خیلی می دانم.ناگهان و بدون هیچ فکری گفتم :«پنجاه ، پنجاه!» برای ام کاملا واضح و بدیهی بود ؛ به نظرم هر دو طرف باید به شکل مساوی مسئولیت پذیر باشند و در غیر اینصورت یکی از طرف ها ضرر می کند.
شخص دیگری داد زد :« پنجاه و یک ، چهل و نه » و دلیل آورد که شما باید نسبت به طرف مقابل ، کار بیشتری انجام دهید. مگر نه این که روابط عاشقانه روی بخشش و فداکاری بنا می شوند؟شخص دیگری بلند گفت :« هشتاد ، بیست»استاد سمت تخته سیاه چرخید و خیلی بزرگ روی آن نوشت :« صد ، صفر » و گفت :« شما باید 100 درصد مسئولیت رابطه را قبول کنید و در قبال آن انتظار دریافت هیچ چیزی نداشته باشید. فقط وقتی یک رابطه ی عاشقانه موثر خواهد بود که شما 100 درصد مسئولیت آن را بر عهده بگیرید.در غیر اینصورت ؛ رابطه ای که بر مبنای شانس و احتمال بنا شده باشد ، همیشه در معرض فاجعه است و خراب شدن.»
مسئولیت زندگی
وای ! این چیزی نبود که انتظارش را داشته باشم! ولی سریع فهمیدم که این مفهوم چگونه می تواند هر جنبه ای از زندگی ام را متحول کند. اگر همیشه برای هر چیزی که تجربه می کنم 100 درصد مسوولیت را بپذیرم ؛ یعنی کاملا مسوولیت همه ی انتخاب ها و رفتار های ام را به عهده بگیرم ، در این صورت قدرت در دستان خودم خواهد بود و همه چیز به خودم بستگی خواهد داشت. من مقابل هر کاری که انجام داده ام یا نداده ام و طرز واکنش های ام به اتفاقاتی که برای ام رخ داده اند ، مسوول هستم.
می دانم که فکر می کنید مسئولیت زندگی تان را برعهده گرفته اید و من باید این سوال را از آدم هایی بپرسم که نمی گویند :« البته که من مسئولیت زندگی خودم را می پذیرم» ولی وقتی به اعمال و رفتار خیلی از مردم جهان نگاه کنید ، می بینید که انگشت اتهام سمت دیگران دراز می کنند، خودشان را قربانی می دانند ، دیگران را سرزنش می کنند و از شخص دیگری یا دولت انتظار دارند که مشکلات شان را حل کند.اگر تا به حال برای دیر رسیدن به جایی ، ترافیک را سرزنش کرده اید یا گفته اید به خاطر کاری که فرزندتان ، همسرتان یا همکارتان انجام داده اس ، حال و حوصله ندارید، در این صورت شما هم 100 درصد مسئولت شخصی را نپذیرفته اید.
دیر رسیدید چون جلوی چاپگر ، صف کشیده بوند؟ شاید شما نباید تا آخرین دقیقه منتظر می ماندید؟ همکارتان ارائه را خراب کرد؟ آیا نباید خودتان پیش از تحویل دادن ، یک نگاهی به آن می کردید؟ با نوجوان غیر منطقی تان رابطه ی دوستانه ندارید؟ کتاب ها و کلاس های جالب خیلی زیادی وجود دارند که به شما در حل این مساله کمک می کنند.شما به تنهایی مقابل کارهایی که انجام می دهید و نمی دهید ، یا نحوه ی واکنش به اتفاقاتی که برای تان رخ می دهند ، مسوول هستید.
این طرز فکر قدرت بخش ، زندگی من را به شکل اساسی ، متحول کرد.شانس، شرایط یا موقعیت مناسب ، چیز هایی نبودند که مهم باشند. به خودم بستگی داشت که مهم باشند یا نه . آزاد بودم تا هر کاری را که دوست داشتم ، انجام دهم .اهمیتی نداشت چه کسی رییس جمهور شود یا وضعیت اقتصاد چقدر بد باشد یا مثلا فلانی چه بگوید ، چه کار کنید یا نکند، چون من هنوز هم 100 درصد در کنترل خودم بودم. با انتخاب این که از قربانی بودن در گذشته ، حال و آینده رها باشم ، به موفقیتی فوق العاده می رسیدم . من برای کنترل سرنوشت ام ، قدرت نامحدودی داشتم.
این مقاله بخشی از «کتاب اثر مرکب اثر دارن هاردی» است. برای تهیه کتاب کامل لطفا بر عکس زیر کلیک کنید.