معرفی کتاب

معرفی کتاب مردی به نام اوه

کتاب مردی به نام اوه اثر فردریک بکمن به ساده‌ترین و در عین حال شیواترین شکل ممکن،‌ مرزهای کمدی و تراژدی را به هم نزدیک کرده و داستان زندگی مردی پنجاه و نه ساله را روایت می‌کند که در مواجه با جهان امروز دچار تضادهای گوناگون است.

مردی به نام  اُوِه (A man called Ove) داستان روزگار پیرمردی ۵۹ ساله و عبوس است که به علت داشتن سن زیاد، از سر کار هم اخراج شده است. به همین خاطر چندان با دنیای بیرون هم ارتباط برقرار نمی‌کند و مدام اوقات تلخی دارد.

کتاب مردی به نام اوه

وی اعتقاد دارد همه چیز باید سر جای خودش باشد و فقط احمق‌ها به کامپیوتر اعتماد می‌کنند. او سال‌ها با قوانین سفت و سختش و همسرش که عاشقانه دوستش داشت زیسته و حالا پس از مرگ همسرش انگار به آخر خط رسیده است. او به دنبال این است که زودتر این دنیا را ترک کند و زودتر پیش همسرش برود. همسری که عاشقانه او را دوست دارد. سرانجام اوه احساس می‌کند کاری برای انجام دادن ندارد، پس تصمیم می‌گیرد خودکشی کند. اما هر بار که تصمیم به خودکشی می‌گیرد فردی یا اتفاقی به طور ناخواسته مانع او می‌شود و…

بکمن در این رمان به خوبی مواجه شدن نسل گذشته با نسل جدید را روایت کرده و عشقی ناب و بی‌حاشیه را به نمایش می‌گذارد. دنیای اوه، دنیایی پر از تنهایی و غمِ از دست دادن عشقی تکرار نشدنی است، اوه که میان جهان امروز سرگردان به نظر می‌رسد در ملاقات با یک خانواده ایرانی مهاجر، وجوه تازه‌ای از زندگی را کشف می‌کند.

فردریک بَکمن (Fredrik Backman)، متولد استکهلم، نویسنده و وبلاگ نویس سوئدی است. پیشترها شهرت وی در سوئد به خاطر وبلاگ‌نویسی بود، ولی بعدها حین مقاله‌نویسی برای مجله‌ی «مترو» موفق به نگارش کتاب «مردی به‌نام اُوِه» شد که در همان سال بیش از ۶۰۰ هزار نسخه از آن فروش رفت.

این کتاب در حال حاضر به بیش از ۳۰ زبان زنده‌ی دنیا ترجمه شده، رتبه اول پرفروش‌های سوئد و نیویورک تایمز را از آن خود کرده و فیلمی برگرفته از آن با همین نام در سال ۲۰۱۶ در سینماهای جهان اکران شده است. از دیگر آثار پرفروش او می‌توان به «مادربزرگ سلام رساند و گفت متأسف است» و «بریت ماری اینجا بود» اشاره کرد.

فردریک بَکمَن

بکمن از سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۵ در فضاهای مختلف وبلاگ نویسی می‌کرد.

از ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۵ این کار را در cafe.se انجام می‌داد. همسرش ندا شفتی، پست‌های بقیه را هم روی cafe.se می‌خواند و یک بار مطلبی را دید که در آن، از مردی به نام اوه نام برده شده بود.

مردی عصبانی و عبوس که سر خرید بلیط یک موزه، به شدت داد و فریاد کرده بود و نهایتاً همسرش توانسته بود او را ساکت کند.

ندا پست را به بکمن نشان داد و گفت: مثل تو می‌ماند؛ حد وسط ندارد.

همین گفتگو باعث شد که بکمن نیز، داستان‌های مشابه دیوانه‌بازی‌ها و خشمگین‌ شدن‌هایش را در پست‌های وبلاگش بنویسد و نهایتاً یک روز پستی نوشت و در آن گفت: من مردی به نام اُوِه هستم.

او پست‌های وبلاگش را جمع کرد و سعی کرد با ترکیب آن‌ها، یک داستان درست کند. داستانی که اگر چه بارها توسط ناشران رد شد، اما در نهایت توانست با تیراژ میلیونی به بیش از سی زبان مختلف دنیا عرضه شود.

بکمن پس از انتشار کتاب خود و موفقیت‌های اولیه‌ی آن، پست خداحافظی‌اش را در وبلاگ cafe.se نوشت و سایت و بلاگ شخصی خود را راه‌اندازی کرد.

معرفی کتاب مردی به نام اوه

قسمتی از کتاب مردی به نام اوه

عشق از دست رفته هنوز عشق است، فقط شکلش عوض می‌شود. نمی‌توانی لبخند او را ببینی یا برایش غذا بیاوری یا مویش را نوازش کنی یا او را دور زمین رقص بگردانی. ولی وقتی آن حس‌ها ضعیف می‌شود، حس دیگری قوی می‌شود. خاطره. خاطره شریک تو می‌شود. آن را می‌پرورانی. آن را می‌گیری و با آن می‌رقصی. زندگی باید تمام شود، عشق نه.

کتاب مردی به نام اوه

کتاب مردی به نام اوه

بکمن، کتابش را در ۴۰ فصل تألیف کرده و برای هر فصل عنوانی انتخاب کرده است. جالب است که او عنوان هر فصل را با نام کتاب ترکیب کرده تا خواننده بداند تقریبا با چه چیزی روبه‌روست؛ نام‌هایی همچون «مردی به نام اوه رادیاتورها را هواگیری می‌کند» یا «مردی به نام اوه و یک آدم مزاحم» البته این تکرارها فقط مختص نام کتاب نیست. سن او هم بارها یادآوری می‌شود و این تکرارها شما را یاد تکرارهای «کتاب تنهایی پرهیاهو» می‌اندازد.

اوه پیرمردی ۵۹ ساله با قوانینی خاص و منحصربه‌فرد است. انگار هنوز در چهل سال پیش خود گیر کرده باشد. ازاین‌رو نمی‌تواند تغییرات محیط اطرافش را درک کند. (به‌قول خودش جامعه‌ای که در آن هیچ‌کس نمی‌تواند به‌طریق منطقی با دست بنویسد و قهوه دم کند، به کجا می‌رود.) اوه، شش ماه پس از درگذشت همسرش، از کار بیکار می‌شود. از آن روز، هر روز با خود فکر می‌کند، اگر همسایه‌ها موی دماغش نشوند، می‌خواهد در آرامش بمیرد. اوه در دنیای خودش سیر می‌کند که اتفاقی او را متوجه یکی از همسایه‌هایش می‌کند. این آشنایی با خانواده‌ای که دنیایشان با روزگار اوه هم‌خوانی ندارد، نقطه‌ی عطف داستان و زندگی اوه می‌شود که صفحه به صفحه به جذابیت داستان می‌افزاید.

[ مطلب مرتبط: معرفی کتاب شوهر آهو خانم – انتشارات نگاه ]

معرفی کتاب مردی به نام اوه

بریده هایی از کتاب مردی به نام اوه

در زندگی هر کس لحظه‌ای وجود دارد که در آن لحظه تصمیم می‌گیرد می‌خواهد چه کسی باشد. کسی باشد که بگذارد دیگران بهش بدی کنند یا نگذارد.

 ما از مرگ می‌ترسیم ولی ترس واقعی بیشترمان از این است که این شتر درِ خانۀ شخص دیگری بخوابد. همیشه بزرگ‌ترین ترسمان از این است که مرگ سراغمان نیاید و در این دنیا تک‌وتنها بمانیم.

اوه پنجاه و نه سال دارد. اتومبیلش ساب است. با انگشت اشاره طوری به کسانی اشاره می کند که ازشان خوشش نمی آید که انگار آن ها دزد هستند و انگشت اشاره اوه چراغ قوه پلیس!

آدم‌ها را از روی کارهایی که انجام می‌دن می‌شه شناخت، نه از روی حرف‌هایی که می‌زنن.

اوه چیزهایی را درک می کرد که بتواند ببیند و توی دست بگیرد. بتون و سیمان، شیشه و استیل، ابزار کار، چیزهایی که آدم می تواند با آن حساب و کتاب کند، زاویه نود درجه و دستور العمل های واضح را می فهمید، نقشه و طرح خانه را، چیزهایی را که آدم بتواند روی کاغذ پیاده کند. او یک مرد سیاه و سفید بود.

دوست داشتن یه نفر مثه این می مونه که آدم به یه خونه اسباب کشی کنه. اولش آدم عاشق همه چیزهای جدید میشه، هر روز صبح از چیزهای جدیدی شگفت زده میشه که یکهو مال خودش شده اند و مدام میترسه یکی بیاد توی خونه و بهش بگه که یه اشتباه بزرگ کرده و اصلا نمیتونسته پیش بینی کنه که یه روز خونه به این قشنگی داشته باشه، ولی بعد از چند سال نمای خونه خراب میشه، چوب هاش در هر گوشه و کناری ترک میخورن و آدم کم کم عاشق خرابی های خونه میشه. آدم از همه سوراخ سنبه ها و چم و خم هایش خبر داره. آدم میدونه وقتی هوا سرد میشه، باید چیکار کنه که کلید توی قفل گیر نکنه، کدوم قطعه های کف پوش تاب میخوره وقتی آدم پا رویشان میگذاره و چه جوری باید در کمدهای لباس را باز کنه که صدا نده و همه اینا رازهای کوچکی هستن که دقیقا باعث میشن حس کنی توی خونه خودت هستی.
خرید کتاب مردی به نام اوه

یکی از دردناک‌ترین لحظه‌ها در زندگی احتمالاً لحظه‌ای است که آدم می‌بیند سال‌های پیش رویش کمتر از سال‌های پشت سرش هستند و وقتی زمان زیادی برایش نمانده باشد دنبال چیزهایی می‌گردد که به زندگی کردن بیرزد.

می‌گن بهترین مردها از نقص‌هایشان زاده می‌شوند و اگر اشتباه نمی‌کردند، بهترین نمی‌شدند.

معلوم است که سفر با اتوبوس ایده زنش بود. اوه اصلا نمی فهمید این کار چه فایده ای دارد. اگر مجبور بودند به جایی سفر کنند، می توانستند حداقل با ساب بروند، ولی سونیا اصرارش بر این بود که سفر با اتوبوس «رومانتیک» است و اوه در این میان به این موضوع پی برده بود که این «رومانتیک» ظاهرا خیلی مهم است.

انگار دیگر کسی نمی‌تواند یک خانه بسازد، مگر این‌که یک مشاور با پیراهن خیلی تنگ اول لپ‌تاپش را باز کند. مگر کلوسئوم و اهرام مصر را هم به همین ترتیب ساخته‌اند؟ خداوندا، در سال ۱۸۸۹ توانستند برج ایفل را بسازند ولی این روزها امکان ندارد بتوانند یک خانۀ سه طبقۀ مسخره بسازند بدون این‌که وقفه توی کارشان بیفتد و آن هم به این خاطر که یک نفر باید برود و باتری گوشی موبایلش را شارژ کند.

[ مطلب مرتبط: معرفی کتاب انسان در جستجوی معنا – انتشارات جامی ]

معرفی کتاب مردی به نام اوه

فیلم مردی به نام اوه

همون طور که احتمالا می دانید، از روی کتاب مردی به نام اوه فیلمی هم ساخته شده که در سال ۲۰۱۷  نامزد جایزه اسکار در قسمت بهترین فیلم خارجی زبان شد.

مثل هر فیلم دیگه ای که از روی کتاب ساخته شده است، حوادث و اتفاقات این فیلم هم خیلی سریع و پشت سر هم اتفاق می افتد.

این فیلم ۱ ساعت و ۵۶ دقیقه ای، توانسته است نمره ۷٫۷ از ۱۰ را از بین 37000 رای در سایت IMDB دریافت کرده است.


مشخصات کتاب مردی به نام اوه

  • نویسنده: فردریک بکمن
  • مترجم: فرناز تیمورازف
  • تعداد صفحات: 376 صفحه
  • انتشارات: نون
  • موضوع: رمان خارجی

چقدر این مطلب مفید بود؟

5/5 - (2 امتیاز)

نوشته های مشابه

1 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا